گاهی ، نگاهی وآهی ، وقتی که تنهاترین ام ...
کنارم تنها تو باشی ، جائی که خلوت نشین ام ...
گم می شوم من ، در نگاهت ، دردشت های طلائی !
گندم ، نگاه تو دارد ، وقتی که من ، خوشه چینم !
دلتنگ ، دلتنگ ، دلتنگ . مبهوت ، مبهوت ، مبهوت !
من بی تو آنچنانم ، من با تو اینچنینم ...
من آمده ام ، پابه پایت ، رد قدم هایم ، گواه اند ...
یک لحظه ، اگر ، بی تو بمانم ، یک عمررا نقطه چینم ...
بگذار ماه تو باشم ، در چشم هایت بخوابم ،
آنوقت ، فرقی ندارد ، در آسمانم یا در زمینم ...
اکنون این را فهمیده ام من ؛ عاشق شدن ، نوعی جنون است ...
عاشق نبودی تا بدانی ، گاهی نگاهت با من چه کرده ، با من که تنهاترین ام ...؟
فرقی ندارد اکنون چه فصلی است ؟!
تنها خیال تو کافی است ؛
تا از تمام درختان ، من آلبالو بچینم ...
توت فرنگی های تشنه ...برچسب : نویسنده : mnarcis2nda بازدید : 86