خواهرم گفت: چرا تا بند آمدن باران صبر نکردی؟ اصلاٌچرا چتر با خود نبردی؟ حقته...
پدرم با عصبانیت گفت: وقتی سرما خوردی وافتادی گوشه خونه،متوجه میشی...
اما مادرم در حالی که موهای مرا خشک می کرد گفت:
باران احمق، باران بی تربیت...
توت فرنگی های تشنه ...برچسب : مادر,مادر قلب اتمی,مادرم,مادر ترزا,مادر زن,مادربزرگ,مادريت انك اناني,مادرانه,مادر به انگلیسی,مادر و دختر, نویسنده : mnarcis2nda بازدید : 297