یک سال گذشت مادرم،
قدم میزنم در راهروی زندگی،
نفس می کشم هوائی را که در آن نفس های تو جاری نیست...
هم زدن خاطرات گاه مرور دردی می شود، مهلک.
بی تو، خانه که هیچ، دنیا هم کم می آورد حجم خوبیهای تورا...
کلمات رژه می روند،
در غم هجرانت،
ودرشرح نبودنت...
گاهی قوی بودن چقدر سخت می شود،
وقتی قهرمان زندگی ات می رود...
نفس میکشم تا ریه هایم پرشود از خاطراتی که یادآوری اش لبخند پرسکوت می شود!
تو آرام بخواب،
من خودم، خریدار خستگی هایت می شوم...
تو آرام بخواب مادر،
من تا ابد پرنس قلب تو می مانم...
توت فرنگی های تشنه ...برچسب : نویسنده : mnarcis2nda بازدید : 260