نمی بینمت،از نگاهم، نهانینمی گویی،اما صدایت،بلند است!پسِ پرده های سکوتی...عمیقی...سکوتت،چو فریاد هایت، بلند است!سکوت، از تهِ دل بزن، هر چه باید بکش، هر چه خواهی،سکوتی که چون دستِ قهرِ خدایت، بلند است...چه بسیار ناگفتنی ها، میانِ من و تو،پر از انتظارِ نگفتن نشسته...نگاهت به زنجیرِ دلواپسیها، گره خورده و قفلِ تنگی، که بسته!نگاهت چنان بند از بندِ جانم_ تمام وجودم ،، _روانم_ زهر استخوانم،، گسسته__که یک عمر،آشفتهی التهابم، پر از بیقراری، پر از اضطرابم...چنان دودِ سیگار های به سیگار،روشنبه گردابهها،حلقه بندم، پر از پیچ و تابمهم آتش ترین شعلهبارانِ نمرود ، هم موجِ آبم...نه اشکی به چشمم!نه چشمی، به خوابم!به هر حادثه، هر بلایی، که باشیپر از شوق زخمم_خوش و مست و آغوشِ بازِ عذابم.اگرچه برای فقط لحظهای بیخیالی، فقط یک نفس،دور از این بی قراری، به ته مانده هایتنِ استکانِ کف آلودهام دل سپردم... بخوانید, ...ادامه مطلب
معنای زنده بودن من با تو بودن است نزدیک ـ دور سیر ـ گرسنه رها ـ اسیر دلتنگ ـ شاد آن لحظه ای که بی تو سر آید مرا مباد! مفهوم مرگ من در راه سرفرازی تو در کنار تو مفهوم زندگی ست . معنای عشق نیز در سرنوشت من با تو همیشه با تو برای تو زیستن..., ...ادامه مطلب