مــــــــادرم گفت که عاشق نشوی، گفتم چشــــم! چشــــم های تو مــــــرا بی خبر ازچشمم کرد..., ...ادامه مطلب
به کدام خانه؟ کدام خیابان؟ کدام شهر؟میخواهی کنار دریا بنشینم،و دار و ندارم را بریزم به جان کاغذ،بگذارم در بطری نامهبر،بسپارمش به آب؟تماشایی است؛پستچیهای سرگردان، بطری به دست, ...ادامه مطلب
حرفهای ما هنوز ناتمام... تانگاه میکنی وقت رفتن است ! بازهم همان حکایت همیشگی . پیش ازآنکه باخبرشوی ، لحظه عزیمت تو ناگزیر می شود ! آه ... ای دریغ و حسرت همیشگی. ناگهان چقدر زود دیر می شود...! , ...ادامه مطلب
فردا یک رازاست ،نگرانش نباش.دیروز یک خاطره بود، حسرتش را نخور .امروز یک هدیه است قدرش را بدان.نمی توان برگشت و آغاز خوبی داشت. اما ، می توان آغاز کرد و پایان خوبی ساخت ...«كپي برداري با ذكر منبع آزاد است»هرچه ما میتوانیم بنویسیم ، حاصل تجربه یا مطالعه در آثار ونوشته های دیگران است .آنها نیز با مطالعه درآثار دیگران قبل از خود، خلق کرده اند...توجه:نمایش نظرات بازدیدکنندگان، الزاما" به منزله تأیید دیدگاه آنان نیست., ...ادامه مطلب