شب رؤیا

ساخت وبلاگ

نیمکت کنار فواره ی نور،

 

یه بهونه واسه از تو گفتنه ...

جای خالیه تو گریه آوره،مرگ لحظه های شیرین منه !

یادته به روی اون نیمکت نور، از تو واژه ها غمو خط میزدیم؟


دست من به دور گردن تو بود، وقتی که تکیه به نیمکت میزدیم...

دورمون پرنده ها بودن و عشق ،

 

با نگاه من و تو یکی می شد...

من میخواستم با تو پرواز کنم و،برسم به عاشقی اما نشد ...

یه سبد خاطره داره یاد تو،

 

 وقتی که تنها رو نیمکت میشینم،

شکر ِ رؤیا که هنوزم میتونم، توی رؤیا روی ماهتو ببینم ...

از خدا میخوام که عطر دلخوشی،

 

هرجا باشی به مشامت برسه،

ممنونم از شبِ رویا،که بازم ، وقت دلتنگی به دادم میرسه ...

 نیمکت کنار فواره ی نور،

 

یه بهونه واسه از تو گفتنه 

جای خالیه تو گریه آوره، مرگ لحظه های شیرین منه ...

توت فرنگی های تشنه ...
ما را در سایت توت فرنگی های تشنه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mnarcis2nda بازدید : 300 تاريخ : پنجشنبه 18 آبان 1396 ساعت: 15:27