انگار باران مي بارد........
آسمان را نقاشي مي کند ...!
لبخندت ،خورشيد، گيسوانت ،چهارچوب پنجره کلاس ...
ميزي از انتظار، چند صندلي از تنهايي هاي پشت پنجره باراني ...
و چند شاخه خاطره ،روي گلداني از ابر...
هوا هميشه باراني است،از وقتي تو رفتي ، خورشيد هم به خاطره ها پيوسته ...!
ميز و صندلي ثابت است، انتظار و تنهايي نیز...
تکرار ساده اي از زندگي بدون تو، با خاطرات بي خورشيد ...
باز هوا ابري شد، انگار باران مي بارد ...
باران ...، باران ... ، باران...
هر وقت که دلم برايت تنگ مي شود، مي روم جايي دور ....
پشت ابرها ....!!!
ومي گريم ....
پس هر وقت باران آمد ، بدان که دلم برايت تنگ است .......
توت فرنگی های تشنه ...