(( گنج )) (( جنگ )) میشود ،
(( درمان )) (( نامرد )) و (( قهقهه )) (( هق هق ))... !!
ولی (( دزد )) همان (( دزد )) است...
و (( گرگ )) همان ((گرگ )) ...
آری نمی دانم چرا (( من ))، (( نم )) زده است؟!
و (( یار )) (( رای )) عوض کرده !!!
(( راه )) گویی (( هار )) شده، و (( روز )) به (( زور )) میگذرد،
(( اشنا )) را جز در (( انشا )) نمیبینی!
و چه (( سرد )) است (( درس )) زندگی...
اینجاست که (( مرگ )) برایم (( گرم )) میشود
چرا که (( درد )) همان (( درد )) است ،
دلم (( ارامش )) وارونه میـــــــــــخواهد...!
توت فرنگی های تشنه ...
برچسب : نویسنده : mnarcis2nda بازدید : 246