چهل روز گذشت...

ساخت وبلاگ

 

این چهل روز، به من، مثل چهل سال گذشت...

صدای قدم های مشایعت کنندگانت ، دلم را لرزاند مادرم !

ای اشک ها آرام بگیرید، می خواستم برای آخرین بار واضح ببینمش...

او رفت، با کاروانی که همسفرش دلم بود،

با کمی سرعت در جاده ای خیس از باران شبانه، با لحظه ای درنگ، اما مصمم رفت...

 و من در کناره ی جاده در لحظه ای توقف و منتظر بازگشت ماندم !

اما او مسافری بود مصمم به رفتن و من بالاجبار و به رسم روزگار قلبم را پشت پای او کردم...

چهل روز گذشت، اما چه گذشتنی ، غم انگیز ، بغض آلود، گذشتنی بدون پشتوانه معنوی مادر ، گذشتنی نا

باورانه از رجعتی بی بازگشت ، سخت و طاقت فرسا ، گذشتنی در اوح تنهائی ، با انتظار و چشم دوختن به

افق های دوردست ...

چهل روز از سفر آسمانیش میگذرد ، او راحت و جاوید و ما غمگین و افسرده ...

 امروز جمعه 8/5/1395 مراسم یادبود وبزرگداشت مقام شامخ معلم ادب، بانوی متقی مادری مؤمنه ، دلسوز و

مهربان از ساعت 11 الی 14در مسجد فاطمیه  برگزار میگردد و در پایان بر تربت پاکش گرد می آئیم تا ضمن

تجدید دیداری و قرائت فاتجه ای یادش را گرامی داریم.

توت فرنگی های تشنه ...
ما را در سایت توت فرنگی های تشنه دنبال می کنید

برچسب : چهل روز گذشت,چهل روز گذشت مادر,چهل روز گذشت پدر,چهل روز گذشت پدرم,چهل روز گذشت و,چهل روز گذشت مادربزرگ,چهل روز گذشت شعر,چهل روز گذشت مرتضی پاشایی,چهل روز گذشت اربعین,چهل روز از رفتنت گذشت مادر, نویسنده : mnarcis2nda بازدید : 794 تاريخ : سه شنبه 16 شهريور 1395 ساعت: 5:00