گفتم ببينمت، شايد كه از سرم ديوانگى رود!زان دم كه ديدمت، ديوانه تر شدم!!!با يك خيال خام، افتاده ام به داماز ره به در شدم،ديوانه تر شدم ...گفتم ببينمت، تا بيقرارى از ، جانم به در رود،هم بيقرار و هم ، شوريده سر شدم،ديوانه تر شدم...گفتم ببينمت ، شايد شراره از، جانم فرو كشد؛ديدم تو را و همچو شعله هاى آتش، شعله ور شدمديوانه تر شدم،ديوانه تر شدم، دیوانه تر شدم... بخوانید, ...ادامه مطلب
گفتم ببينمت،شايد كه از سرم ديوانگى رود!زان دم كه ديدمت،ديوانه تر شدم!!!با يك خيال خام،افتاده ام به داماز ره به در شدم،ديوانه تر شدم ...گفتم ببينمت،تا بيقرارى از جانم به در رود،هم بيقرار و هم شوريده سر, ...ادامه مطلب
همه خفتند، به غیر از من و پروانه و شم, ...ادامه مطلب
از خواب ها پرید، از گریـه ی شدید، اما کسی نبود ، اما کسی ندید ! از خواب می پرم ، از گریه ی زیاد، از یک پرنده کـه، خود را به باد داد... از خواب می پری، از لمس دست هاش، و گریـــــه می کنـــــی، زیــر ِ پتــو یواش... از خواب می پرم ،خوابی که درهم است، آغوش تو کجاست ؟ ! بدجور سردم است... از خواب مـــی پرم، تنهاتر از زمین با چند خاطره ، با چند نقطه چین... از خواب مـــی پرم از تــــــــو نفس ، نفس ... قبل از تو هیچ وقت ... بعد از تو هیچ کس ... از خواب مــــی پرم ... رؤیای ناتمام ! از بوی وحشی ات لای ِ لباس هام چیزی ست در دلت ، دردی ست در سرم، از خواب مــی پری ... از خواب می پرم ... از , ...ادامه مطلب